معنی نوعی آبگوشت

حل جدول

نوعی آبگوشت

آبگوشت لپه

یخنی

بزباش


آبگوشت آذری

بزباش؛ از آبگوشت های لذیذ در آذربایجان و همچنین همدان.


آبگوشت ساده

یخنی


آبگوشت سبزی‌دار

بزباش

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

آبگوشت

آبگوشت. (اِ مرکب) طعامی که از گوشت غالباً با نخود و لوبیاپزند و آب آن را اشکنه یعنی ترید کنند:
گر آبگوشت که من می پزم بخسته دهند
خورد به روز سیم پاچه چون شکر رنجور.
بسحاق اطعمه.
|| طعمه ای که پیش از شکار، باز و دیگر جوارح طیور را دهند. مُسْته. چشته. || مایعی خاص برای تربیت حیوانات ذره بینی.


آبگوشت خوری

آبگوشت خوری. [خوَ / خ ُ] (اِ مرکب) کاسه ٔ خردتر از باطیه وبزرگتر از ماست خوری که عادهً در آن آبگوشت خورند.

فرهنگ فارسی هوشیار

آبگوشت

(اسم) طعامی که از گوشت و نخود و لوبیا و غیره پزند و آن شامل انواع است.


آبگوشت خوری

(اسم) کاسه کوچکتر از باطیه و بزرگتر از ماست خوری که معمولا در آن آبگوشت ریزند و خورند.

فرهنگ معین

آبگوشت

(اِمر.) از غذاهای اصیل ایرانی است. خوراکی رقیق که از پختن گوشت و پیاز و سیب زمینی و حبوبات درست می شود که در دو مرحله می خورند اول آب آن را با تکه های نان مخلوط نموده، می خورند (ترید) و بقیه مواد را کاملا کوبیده با نان و چاشنی مانند ترشی و سبزی خوردن م

فرهنگ عمید

آبگوشت

خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می‌شود،

کالری خوراکی ها

آب آبگوشت

100 گرم 8 کالری

معادل ابجد

نوعی آبگوشت

865

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری